تولد افسانه ای فرزندی از دوچرخه و موتور

۱۶ مهر ۹۹ - خواندن ۲ دقیقه

خدا، به نامش

سلام و درود، مدت هاست دنبال یک تجربه راحتم از چرخ سواری. چیزی مثل موتور های هارلی ولی بدون این که سوخت مصرف کنه و بشه فقط پا زد و رفت. اما هرچقدر زین چرخم رو بالا پایین کردم و کمک فنراشو شل و سفت کردم فایده ای نداشت! همیشه تهش به این جمله می رسیدم تو ذهنم که آخر یدونشو باید بسازم.

امروز بعد از خوندن یکی از مطالب پویش رکاب سفید که راجب حال هوای چرخ سواری و شبیه سازی صدای موتور با یک پلاستیک یا یونولیت لای چرخ بود دوباره یاد این مسئله افتادم که چه لذتی داره چرخت شبیه به موتور راحت و خوب باشه ولی پاک و مناسب محیط زیست هم باشه! این شد که در عرض چند ساعت دیدم که داخل نرم افزار سه بعدی سازی بلندر هستم و دارم زین پهن طراحی میکنم! بعد لوله زیرشو کشیدم و بعد دسته های خرگوشی و لاستیکا و... !

رنگشو خواستم سفید کنم که پاک باشه بعد باز گفتم سیا کنم که خاص باشه آخر نصفشو سیا کردم و نصف دیگشو سفید و راضی شدم. الان مثلا خنثی هست و سوارکاره که در نبرد بین خیر و شر تصمیم گیری میکنه!

خب الان این فقط یک طرح اولیه است.


چراغ هم داره!

چراغ هم داره!


چیزایی که مد نظرم هست واسش در ادامه و دلم می خواد اینجوری باشه ایناست:
۱- راحت باشه تا مسیر های طولانی بشه نشست و رفت
۲- بدون سوخت و آلایندگی باشه
۳- متن باز باشه و تمام قطعات و نحوه اتصالات و ساخت و نقشه هاش موجود باشه تا هرکسی خواست بسازه ۴- فارسی باشه همه چیزش تا لذت فهمیده شدنشو ببریم
۵- دونفره هم راحت استفاده بشه
۶- جا واسه حمل وسیله داشته باشه
۷- ساده و قشنگ باشه

واسه پهن بودن لاستیک و زینش فعلا اسمشو میذارم تهمتن که اشاره به همون افسانه ای بودنش هم داشته باشه تا بعد که یکم کامل شد شاید هویتشو خودش شکل بده.


چراغ هم داره!

تصور این که لم بدی روی صندلی پهنش و دنده رو سبک کنی و به کارات برسی و تو شهر و جاده و هرجایی رکاب بزنی واقعا لذت بخشه! مخصوصا وقتی که اتفاقی به وسیله نقلیه ای که سوار شدی نگاه کنی و ببینی زبان طراحیش کاملا آشناست و انگار از فرهنگ خودته دیگه بیشتر هم میشه این لذت بخش بودن! فک کن اونقدر راحت باشه که باهاش مسافرت هم بشه رفت، اونم دو ترکه!

توی محصولات خودورسازی رورو همین چرخ کم بود فقط که خداروشکر اینم اضافه شد. درسته که هنوز نه رکاب داره نه زنجیر و نه حتی چرخاش سیم و طوقه ندارن اما بازم ممنون از بلندر و اینکسیکپ که کاغذ چرکنویس مجازی من بودن. و شما که تا این جا این افسانه رو همراهی کردین.

به امید رسیدن پامون به رکابش.


چراغ هم داره!

پایان

برگشت به خانه